Sunday, February 18, 2007

Donat haie khoshgele khatarnakkkk!

سلام
دیروزیکم بد بود ، رفتیم خونه مامان بزرگم که از مسافرت اومده بود و خدا نسل هر چی دوناته کاکائویه ازروی زمین برداره ، من بلافاصله بعد از شام نصف یک دونات رو خوردم ، خیلی آروم خوردمش ها ! ولی به هر حال خوردم دیگه ، شام هم یک قاشق سیب زمینی دو قاشق سوپ و یه نصف نصف فیله مرغ و دوتا قاشق یاسه تا خوراک لوبیا خوردم که این آخریه خوشمزه بود خیلی ، تازه واقعا گشنم نبود فقط نتونستم هنوز ، با این جریان کنار بیام که وقتی غذا رو میزه ، من وسوسه نشم که یه ناخونکی بزنم
خلاصه خورد خورد یه کارای کردم که خوب نبود دیگه !
البته قسمت خوبش این بود که من انقدرتو روز دارم کاهو و هویج و کلم و اینا میخورم که از جویدن به معنای واقعی خسته می شم ، دیروزسر کار اعصابم خورد بود، با یک حرصی هویج می خوردم بغل دستیم چپ چپ نگام می کرد!
تازه خونه مامان بزرگم آخراش دوناتهای کوچیک تر خیلی بهم چشمک می زدن که ما کوچیکیم بیا ما رو بخور ، اما من به حرف انارجون گوش کردم و با بدنم صحبت کردم ،اونم گفت که قیافشون خیلی چربه و اصلا دلش نمی خواد!;)
راستی من یه هدف جدید پیدا کردم ، هدف اینه که یه روزی بشه که من پله های متروی میرداماد رو یه نفس تا اخر برم بالا و هیچ مشکلی برام پیش نیاد ،نه نفسم کم بیاد ، نه پاهام درد بگیره ، نه سرعتم کم بشه !
خوش بگذره !

No comments: