Tuesday, February 20, 2007

Mozeraate Cofeshopp!

سلام
خوب من امروز هنوز لوگ رو بروز رسانی نکردم ، از این لحاظ دختر بدی بودم
کلا کارای خوب زیاد نکردم حالا می گم ولی اول بدها :
دیروز رفتم کافی شاپ ، از من به شما نصیحت تو دوران سالم سازی ، کافی شا پ نرین ، چون هیچ کدوم از روشهای آروم خوردن اونجا اثر نمی ذاره .
اولن که اگه دقت کنین توی منوش ، عمرا نمی شه غذای کم کالری پیدا کرد،کمترینش چای با کیک که خوب خداتا کالری داره ، حالا چون من نمی تونم قهوه بخورم اونو در نظر نمی گیریم وگرنه قهوه تنها باز بهتره !
دومن که اونجا می تونی 100 ساعت بشینی و ظرف غذاتم جلوت می مونه ، کسی هم نمی یاد برش داره تا خودت شخصا پاشی بری ، خوب آدم هم نمی ره کافی شا پ که نیم ساعته بخوره و پاشه ، می ره کافی شاپ که حرف بزنه ، حالا اتفاقی که می یوفته اینه که مثلا من یه کیک و چای سفارش می دم ، از شانس بد من هم به جای یه لیوان چایی ، یه قوری می یاره ! من کیک رو نصف می کنم و آروم آروم با 2 تا 3 تا فنجون چایی بدون قند می خورم .
بعد خوب تموم می شه ، اما هنوز وقت این نرسیده که بریم ، در نتیجه هنوز یه نصفه کیک و قوری جلوی آدمه ، حالا هی حرف می زنم هی چایی میخورم ، حواسم رو خیلی خیلی جمع کردم که سراغ نصفه بعدی نرم اما به جاش مجبور شدم با چنگال بیفتم به جونش و هی خوردش کنم !
حالا بدیش می دونین چیه که من 4تا 5 تا چایی خوردم و این باعث شد که رسیدم خونه معده دردی بگیرم که اون سرش نا پیدا
و حالا مامان جان من هم لطف کرده بودن پلو تازه دم با قیمه و یک عالمه سیب زمینی سرخ کرده تازه داشتن ! هی رفتم و اومدم گفتم که من شام نمی خورم ولی اما هم معدم درد می کرد هم خیلی بوهای خوشمزه ای می یومد!
دیدم دارم خیلی رو اعصابم اثر می ذاره اول رفتم بالای سر قابلمه به قول خودمون نوک زدن بعد دیدم اینجوری نمی فهمم که چی به چیه !
در نتیجه یه کاسه برداشتم یه 4- 5 تا سیب زمینی و دوتا قاشق برنج و دوتا قاشق قیمه ، ریختم تو کاسه نشستم در کمال آرامش خوردم، راستش وقتی تموم شد هنوز هم معدم درد می کرد اما دیگه جلوی خودم رو گرفتم !
آخ آخ آخ این قسمتش یادم رفت بگم که تا رسیدم خونه دو تیکه شکلات خوردم که سوغاتی باسم اورده بودن ، آخه از اول هفته منتظر این شکلاته بودم!
خوب نداشت دیگه ، فقط اینکه شاید در اوج خرده خوری اخر شبم تونستم تا حتی کنترل کنم !
ورزش هم که این مدت داره فیتیله پیچ می شه ، و به این میگن اوضاع بد خیلی بد!
امیدوارم فردا نرم وزنم برگشته باشه ، دق می کنم ، من!
خوش بگذره

No comments: