Friday, February 23, 2007

Listee Karhaiee ke kardaam o nabaid mikardaam

خوب اینم لیست کارهای خیلی خیلی خیلی بدی که من تو دو روز گذشته کردم ، خجالت می کشم اینجا بنویسم اینها رو ولی چون قول دادم به خودم می نویسم
چهارشنبه شب تا دیر وقت بیدار موندم حدود 3 و 4 صبح جلوی تلویزیون بودم در نتیجه صبح 5 شنیه حدود 11 از خواب پاشدم دیشب جلوی خودم رو گرفته بودم و خیلی کم چیز اضافه خوردم اما 5 شنبه صبح : ساعت 11 یک عدد تخم مرغ با 4 تیکه نان لواش اندازه کف دست با یک چهارم قوطی کبریت پنیر چرب !
گفتم که ناهار نمی خورم چون بعدازظهر هم قرار بود با دوستام برم کافی شاپ بعد خوابیدم یا همینطور ول گشتم و نرفتم کلاس ورزش کلا حس نداشتم ، اما ساعت 3 خیلی دلم ضعف می رفت در نتیجه سه تا تیکه جوجه با سه تا چهارتا قاشق پلو خوردم ، اینها رو آروم خوردم
حدود ساعت 7 نصف پیتزا سبزیجات رو خوردم ، تو پرانتز بگم که پیتزا سبزیجات هم چیز جالبه باید که کالریش کمتر باشه البته چون پنیر پیتزا داره و سس گوجه فرنگی و بادمجونش احتمالا سرخ شده است نمی شه گفت که هیچی ولی خب حداقل از بقیه کمتره چون کالباس نداره ، البته با هاش کلی سالاد خوردم و قبلش آب خوردم و خیلی خیلی آروم خوردم که صدای دوستام در اومد
بعد ، چشمتون روز بد نبینه ، یکی از دوستا م از گرگان اومده و از اونجا برای من نون خرمایی اورده که من به شدت عاشقشم ، نان های کوچیکی که لاش خرما داره من همون توی ماشین سه تاشو انداختم بالا و برای چهارمیش خودم رو فحش دادم وجلوی خودم رو گرفتم
رسیدم خونه ،خوب معلومه که خوابم بهم ریخته در نتیجه نشستم جلوی تلویزیون ،خداییش این تلویزیون رو باید به مدت تحریم کرد، بعد از شانس بد ما ، مامان هم تو خونه پیتزا ی گوشت پخته بود که هنوز نخورده بودن ،درنتیجه ساعت 12 شب من با پرویی نصف پیتزا خوردم جلوی تلویزیون و بعد ش باز هم سه تا نون خرمایی البته قبل از پیتزا یک عالمه کاهو خوردم که اروم بگیرم اما نشد ، از بس این تو تلویزیون غذا نشون می ده ، آه !
جمعه صبح 9:30 پاشدم و صبحانه یک چهارم نون باگت با پنیر خوردم و بعد رفتم حمام ، ناهار یک کفگیر و نصفی پلو با خوراک گوشت خوردم که البته خیلی آروم خوردمش ،بلطبع نرفتم ورزش ،به جاش 3 ساعت رانندگی کردم و رفتم کوه و کمر هوا خوری ، دوتا خرما خوردم و وقتی اومدم خونه باز نشستم جلوی تلویزیون ،آخه یکی نیست به من بگه ! چرا واقعا انقدر تلویزیون ،البته من وقتی ناراحتم مسکنم فقط تلویزیون و غذا هستش ،خلاصه جلوی تلویزیون دیگه ایندفعه اوجش بود ،زده بودم به سیم آخر ، چهارتا تیکه شکلات خوردم با کره و نون ،تقریبا یه نصفه نون گرد مزه دار رو با پنیر خوردم بدیش هم این بود که حتی آروم هم نخوردم و همچی گازهای گنده ای می زدم که نگو خلاصه بعد یک کاسه آبگوشت با 5 6 تا قاشق عدس پلو خوردم آخرش هم بازهم از اون نون خرماها یه چندتایی خوردم ! فکر می کنید چیز دیگه ای مونده که من نخورده باشم ;( حالا دیگه همش رو خوردم و هیچ کاری نمی شه کرد اصلا نمی دونم فردا باید چیکار کرد
خوش بگذره

1 comment:

Anonymous said...

testtt